رابطه‌ طرح و اجرا با بیانی دیگر (براساس وظایف مدیران)...

در اواخر قرن نوزدهم یک صنعتگر فرانسوی به نام "هنری فایول" نوشت که همه مدیران پنج وظیفه مدیریتی؛ برنامه‌ریزی، سازماندهی، فرماندهی، هماهنگی و کنترل را انجام می‌دهند...  

 در دهه 1950 به بعد صاحبنظرانی مانند کونتز و دیگران وظایف برنامه‌ریزی، سازماندهی، کارگزینی، هدایت و کنترل را به عنوان وظایف اصلی مدیریت نام بردند، گر چه این نظر توسط برخی از پیروان مدیریتی دنبال می‌شود، اما در چند دهه اخیر افرادی مانند رابینز چهار اصل مدیریتی یعنی؛ برنامه‌ریزی،

سازماندهی، هدایت و کنترل را به عنوان وظیفه مدیران مطرح کردند.

 مدیران وظیفه برنامه‌ریزی را بر مبنای دیدگاه به آینده و با تعیین مقاصد، مأموریتها، اهداف بلندمدت و کوتاه مدت، راهبردها و دیگر برنامه‌ها انجام می‌دهند و وظیفه سازماندهی را با طراحی ساختار می‌نمایانند. ایجاد انگیزه، چگونگی راهبردهای ارتباطی، عهده‌داریِ رهبری عناصر انسانی تجلی بخش وظیفه هدایت مدیران بوده و اینکه تحقق برنامه‌ها را با نظارت قدم به قدم میسر می‌گردانند وظیفه کنترل را معنا می‌بخشد.

 به رغم دیدگاههایی مانند نقش‌های مدیران، که جلوه‌هایی از وظایف مدیر را بیان می‌دارد، بسیاری معتقدند که نمی‌توان منکر وظایف چهارگانة مدیریت گردید، هر چند با توجه به سطوح سازمانی عملکرد مدیران در رابطه با ایفای وظایف برنامه‌ریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل متفاوت می‌باشد.

   هر چه از سطح مدیران رده عالی به طرف مدیران سرپرستی حرکت می‌کنیم وظیفه برنامه ریزی کمتر و وظیفه رهبری و هدایت بیشتر می‌شود. هر چند این امر منطقی و درست به نظر می رسد ولیکن بهتر است که این تفاوت خیلی قابل توجه نباشد به طوری که هم مدیران سرپرستی و حتی کارکنان قسمت‌ها، در حدی معقولانه در امر برنامه‌ریزی مشارکت داشته و مدیران عالی و میانی نیز در فرآیند اجرای برنامه‌ها و طرح‌ها بیشتر از آنچه که در حال حاضر مشاهده می‌شود، حضور پیدا نمایند

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.